به گزارش نماینده آیت الله مهدوی کنی در خاطرات خود ماجرای آن روزها را به خوبی شرح می دهند .
با هم این بخش از خاطرات آیت الله مهدوی کنی را مرور می کنیم ؛
من در آن موقع در مشهد الرضا علیهالسلام، مشرف بودم. روزنامهها هم تعطیل بود. یک دفعه شنیدیم که آقایان اعلام موجودیت کردهاند. کیهان و اطلاعات در شماره فوقالعاده با سر و صدای زیادی، به عنوان موجودیت مجمع روحانیون، مصاحبه بعضی از آقایان را منتشر کردند که در آن مصاحبهها فلسفه این انشعاب را ذکر کرده بودند. آنها گفته بودند که ما در مسائل انقلاب اختلاف نظر و اختلاف مبنا داریم. اینها (جامعه روحانیت) در مسائل اقتصادی مبنای خاصی دارند، در سیاست خارجی هم روش خاصی دارند و این همان چیزی است که امام اسمش را اسلام آمریکایی گذاشته است. یعنی این ها طرفدار سرمایه دارها و طرفدار ارتباط با آمریکا هستند . این ها سرمایه داران را تائید می کنند. سیاست اقتصادی آن ها اقتصاد سرمایه داری است ، سیاست خارجی آن ها هم سیاست ارتباط با غرب است و در یک جمله ؛ اسلام این ها اسلام آمریکایی است . چنین بیاناتی کردند و چنین نسبت هایی را به جامعه روحانیت دادند. امام هم اصل این انشعاب را تائید فرمودند.
در آن زمان از امام سوال کردند که آیا شما آقایان مجمع روحانیون را تائید می فرمائید یا این انشعاب را اجازه می فرمائید؟ حال عین عبارت را یادم نیست ، ولی امام فرمودند بله ، من با این انشعاب موافق هستم.
برداشت عمومی از اصل انشعاب با این فلسفه و تأیید حضرت امام این بود که جناح باقی مانده از جامعه روحانیت، طرفدار اقتصاد سرمایه داری و طرفدار اسلام آمریکایی هستند و انشعاب مجمع روحانیون، بدین علت بود که اسلامشان اسلام ناب محمدی است. با توصیف و تحلیل، این جدایی قهراً طبیعی مینمود بلکه ضرورت انقلابی داشت.
با توجه به جوی که با این شعارها و تبلیغات پدید آمد، برداشت عمومی این بود که امام هم این فلسفه را قبول دارند، گرچه حضرت امام خودشان فلسفهای بر تأیید این جدایی ذکر نکردند و تنها اصل انشعاب را تأیید فرمودند ولی پس از آن که فلسفه این جدایی از زبان آقایان ذکر شد صغری و کبرایی درست شد که نتیجه آن بر چسب اسلام آمریکایی به جامعه روحانیت بود آن هم برچسبی با تائید امام. لذا در انتخابات مجلس در دوره سوم ، دوستان ما خیلی صحبت کردند و توضیح دادند حال که این اتفاق افتاده ، چه باید کرد؟ این امر واقعا در انتخابات اثر گذاشت و در انتخابات تقریبا بیشتر آرا به طرف کاندیداها و نامزدهای آن ها رفت و بعضی از کاندیداهای ما از جمله آقای ناطق به دور دوم افتادند.
بنده میان دو مرحله انتخابات با مشورت دوستان با نامهای که قبلاً تهیه کرده بودم، خدمت امام شرفیاب شدم. نامه خطاب به حضرت امام بود و مضمون نامه این بود که با توجه به سوابق درخشان اعضای جامعه روحانیت مبارز در انقلاب آیا واقعاً شما اسلام جامعه روحانیت را آمریکایی میدانید؟ اگر می دانید که هیچ؛ اما اگر این را قبول ندارید رسماً اعلام بفرمایید...
من خدمت امام شرفیاب شدم و قبل از اینکه نامه را تقدیم کنم، شفاهی عرض کردم که ما نمیدانستیم که بعد از ۶۰ سال طلبگی و مبارزه در راه اسلام و انقلاب، آمریکایی شدهایم، ولی حالا فهمیدهایم که ما با مهر تأیید جنابعالی، آمریکایی از آب درآمدهایم و شما اتهام آمریکایی بودن ما را تأیید میفرمایید. گفتم اگر واقعاً جنابعالی به عنوان امام و رهبر ما، ما را آمریکایی میدانید، قاعدهاش این است که ما را از صفحه وجود محو بفرمایید. مگر ممکن است در ایران اسلامی و انقلابی، گروهی آمریکایی در لباس روحانیت باقی بمانند؟ قاعدهاش این است که دستور بفرمایید ما را داخل دریاچه ساوه بریزند و در جامعه روحانیت را ببندند و کرکرهاش را پایین بکشند.
ما تا به حال فکر نمیکردیم اسلاممان اسلام آمریکایی است، زیرا ما معارفمان را در حوزه علمیه از مجالس درس فقه و اصول و اخلاق شما فرا گرفتهایم. علاوه برآن سیاست را از شما آموختهایم، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، از سالهای قبل سال ۱۳۴۲ در خدمت شما بودیم، در تمام این مدت هم با شما بودیم و شما هم تأیید و راهنمایی میفرمودید، چه طور میشود که ما در یک مقطعی یک دفعه منقلب شویم و به عنوان آمریکایی شناخته شویم؟ به علاوه، در این جریان تنها ما متهم نمیشویم، اکثریت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و ائمه جمعه و جماعات و علما و روحانیت و طلاب حوزههای علمیه در شهرهای بزرگ ایران همه با ما در این مسائل مشترکند...
تا من گفتم اگر ما آمریکایی هستیم پس ما را به در یاچه ساوه بریزید، ایشان سریع سرشان را بلند کردند و گفتند نخیر، من کی چنین حرفی را زدم؟ من چنین حرفی نزدم. من به شماها علاقه دارم! خیر، چنین چیزی نیست، اصلاً من چنین حرفی نزدهام، من چنین چیزی را تأیید نکردهام!
من عرض کردم بله، شما صریحاً نفرمودید که ما آمریکایی هستیم، ولی وقتی که آقایان انشعاب کردند و فلسفه انشعاب را این طور ذکر کردند که اینها اسلامشان آمریکایی است، شما هم اصل انشعاب را تأیید فرمودید، برداشت عرفی این است که فلسفه انشعاب را نیز شما قبول دارید. چیزی هم در این مورد نگفتید که حرفی که این آقایان زدند درست نیست و آن را نفی نکردید. بنا بر این از این سکوت کاملاً برداشت می شودکه اسلام ما آمریکایی است... فرمودند که من به شما علاقه دارم و باید جبران کنم و این نسبت و تهمت را برطرف کنم. من تا دیدم ایشان گفتند باید جبران کنم، گفتم پس اجازه بدهید بنده سؤالی بنویسم و به شما بدهم. شما هم چیزی مرقوم بفرمایید که این اتهام را رفع کند.
این دو خاصیت داشت؛ از نظر دینی خاصیتش این بود که بالاخره امام ما را از این تهمت و این نقطه سیاه تبرئه کردهاند و از لحاظ سیاسی نیز در انتخابات تأثیر داشت. چون میان دو مرحله بود، برای مرحله بعدی انتخابات اثر میگذاشت و مفید بود. از آنجا که امام به مسائل سیاسی خوب واقف بودند، مصلحت ندیدند که معادلات انتخابات را یک دفعه به هم بریزند. البته این برداشت من بود، ایشان فرمودند خیر، الآن من چیزی نمینویسم، ولی بعد از انتخابات بیایید و هر چه شما برای رفع این تهمت بنویسید من آن را تأیید میکنم. بنده خداحافظی کردم، منتها کمی دلم شکست، برای اینکه فکر نمیکردم امام این طور برخورد کند. بالاخره قلباً مقداری ناراحت شدم، ولی ابراز نکردم و مسئله را به خداوند متعال واگذار کردم.»
نظر شما